بازی بازی بازی
سلام هلنا جان
امروز رفتیم بازی با کی الهام نازی آرمیتا هم بود
مثل همیشه از اول می گم
تو خواب بودی
حدود ساعت 6 الهام زنگ زد و گفت بیا بازی
من هم گفتم خانه ی ما
آن ها هم گفت باشه
آمد خانه ی ما
ولی تا آمد مامان الهام زنگ زد وگفت بایید این جا چون آرمیتا آمده گناه داره
رفتیم آن جا ما قرار بود بانو بازی کنیم
پس الهام دونگی
من ملکه اینهیونگ
آرمیتا ندیمه ی الهام
نازنین ندیمه ی من
و تو هم می گفتیم بانوی من ولیتو می گفتی نه من هلنا ام
پس تو بانو هلنا
آخر های بازی بود که الهام گفت بریم تو خانه ی ما
و ما نشستیم ستایش دیدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی