پرنسس ماپرنسس ما، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
ملیکا ملیکا ، تا این لحظه: 20 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

❤هلنا پرنسس کوچولوی ما ❤

چه جوری بگم

سلام هلنا عاشق کارتون باب اسفنجی است . وهمش می گوید باب اسفنجی . ومی گه باب اسفنجی شلوار مکعبی . حتی لباس باب اسفنجی هم داره . البته بگم خودم عاشق باب اسفنجی هستم .   ...
9 ارديبهشت 1393

تولد نازنین

امروز یعنی 1 . 2 . تولد نازنین من وتو هم دعوت هستیم هلنا در امروز نازنین دوست صمیمیت وپرشتش و مهدیه وستایش را می بینی که همه تورا دوست دارند هلنا امید وارم بهمون خوش بگذرد دوستت دارم ملیکا ّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ بوس
9 ارديبهشت 1393

یک هدیه ی کوچولو

سلام هلنا دیروز مورخ 6. 2.  من به اردورفتم . من برای تو یک کادو ی کوچولو آوردم . کادو برای تو یک  عدد کیف کوچولو وناز ویک انگشتر راستی تو از کادو های من خوشتت آمد دوستت دارم بوس ...
8 ارديبهشت 1393

40 ماهگی

سلام هلنا جان 40 ماهگی ات مبارک . متاسفم عکسی ندارم ازت بذارم ولی 40 ماهگی ات مبارک .   دوس ت دارم بوس
5 ارديبهشت 1393

ادامه تولد نازنین

سلام هلنا دیروز رفتیم تولد در آن جا پرشتش الهام نازنین مهدیه حدیث و عارفه در آن جا بودند ولی ستایش نیامده بود  الهام ناراحت بود به نظرم عصبانی بود نازنین هم می خواست ستایش راببینه آخه فکر کنم اولین بار که ستایش می بینه من و پرستش و مهدیه الهام  ستایش در یک سرویس هستیم والهام مارا در سرویس دعوت کرد که بیاییم آخر که ما دوستان نازنین نیستیم ولی هلنا دوست نازنین است و گاهی به خانه ی ما می آید و باهلنا بازی می کند الهام هم با من بازی می کنند در جشن تولد به من وتو خیلی خوش گذشت متاسفم که عکسی ندارم از جشن تولد اگر نه می گذاشتم . دوستت دارم بوس
2 ارديبهشت 1393

در باز کردن هلنا

امروز وقتی رسیدم خانه ایفون را زدم بعد چند ثانیه هلنا گفت کیه گفتم منم گفت بیا تو اما در را باز نکرد دباره ایفون را زدم هلنا گفت بابا خوابه درم قفل کرده و .................. بعد چند دقیقه پدرم آمد ودر را باز کرد هلنا دوست دارم  بوس
19 فروردين 1393

رفـتــــــــــــــــــــــن به خانه ی خاله

در روز          ما به خانه ی خاله ام رفتیم . من وهلنا دو دختر خاله که اسم یکیشان تصنیم و تانیا . تصنیم 4 سال دارد یعنی 1 سال از هلنا بزرگ تر است و تانیا 2 سال دارد یعنی 1 سال از هلنا کوچک تر است . رابطه ی هلنا با تصنیم زیاد خوب نیست . هلنا وتصنیم همیدیگر را می زنند چیز های خود را به همدیگر نمی دهند و چیزی که مال خودشان نیست مثلا مال من است من کاری با او ندارم ولی هلنا می گوید این مال خواهر من است نمی خواهد به تو بدهد یا کیف مال خاله است خاله کاری با او ندارد ولی تصنیم می گوید این مال مادرم است و نمی خواهد به تو بدهد یا .................... تانیا همیشه وقتی که هلنا با تصنیم دعوامی کنند تانیا به من...
15 فروردين 1393

جشن تولد

در سال 1388 یعنی 4 سال پیش من جشن تولد گرفتم من در آن موقع 6ساله بودم و هلنا هنوز به دنیا نه امده بود در ان روز من به مدرسه رفته بودم و اگر اشتباه نکنم زنگ دوم یا اول مادر وپدرم به دنبال من امدند ادامه ی مطلب واز مربی من اجازه خواستند که مراببرند چون در عصر ان روز جشن تولد من بود جشن تولد من در خانه ی خودمان نبود بلکه در خانه ی عمه نسترن ام بود در ساعت 1 بعد از ظهر پسر عمه هایم یونس ومهدی امدند با عمه زهره ام وشوهرش بعد یونس و مهدی دعوایشان شد سر چی نمی دونم بعد رفتیم کیک را با مادرم گرفتیم بعد مهمانهایمان امدندکه عبارتبودنداز مادر بزرگم دوستم که اسمش را یادم رفته است و................ بعد که میوه شیرینی ........... نوبت کیک تولد...
11 فروردين 1393